نوشته شده در 88/7/15:: 10:53 عصر متن کامل مذاکره گلزار با احمدی نژاد
»گافنیوز« یعنی طنز!!!
در پی انتشار گزارشی در مورد جزئیات دیدار محمود احمدینژاد و محمدرضا گلزار که با دلالت اسفندیار رحیم مشائی صورت گرفته بود؛ دبیرخانه دیدارهای خاص ریاست جمهوری ضمن تکذیب آن گزارش، متن کامل این دیدار کوتاه را در اختیار ما گذاشت.  به گزارش گافنیوز سایت پرچم که دستهاش دست رحیم مشائی است، چند روز قبل خبر از دیدار این سوپراستار سینمای ایران با رئیس دولت دهم داد که البته جزئیات آن منتشر نشد. در پی این گزارش، در یک سایت فارسیزبان گزارش کاملتری از این دیدار منتشر شد که در بخشهایی از آن آمده بود: «ملاقات محمود احمدی نژاد و محمد رضا گلزار در حالی پشت درهای بسته انجام شد که اسفندیار رحیم مشایی به عنوان مترجم در این نشست حضور داشت. بنا بر گزارشهای رسیده،چنان جو سنگین و گرمی بر فضای مذاکرات حاکم بود که تا چند لحظه گلزار پلک نزد و سراغ عینک جوشکاری را گرفت و احمدی نژاد عاقبت به سخن آمد و گفت:"اسفندیار، قربونت، درز اون پنجره رو یه کم وا کن." ... احمدی نژاد در پایان این دیدار،اعلام کرد که این اجلاس در شرایط حساسی از تاریخ بشر اتفاق افتاده است.چرا که امروز حرکت تاریخی انسان در یک نقطه عطف قرار دارد و در برابر زورگویان دنیا،یک نهال نورس و باطراوتی شکل گرفته است که دیدنی است... همچنین اسفندیار رحیم مشایی اظهار امیدواری کرد که توسط کلیه دستگاههای ذیربط و بی ربط،مسئله پیش آمده برای گلزار به زودی رفع شود و نامبرده دوباره به آغوش ملت عزیز در فیلمهای سینمایی برگردد. وی در ادامه گفت:خوشبختانه ایشان موارد خاصی از قبیل حمایت از یک کاندیدای خاص و علاقه به یک شعار خاص و یک رنگ خاص و یک فکر خاص و یک فرد خاص و یک جهت گیری سیاسی یا فکری خاص و یک نویسنده خاص ویک شاعر خاص و یک آهنگساز خاص و یک فیلمساز خاص ندارد ،که نیاز به تدابیر خاص داشته باشد و لازم باشد که اجدادش را جلوی چشمانش دراز کنیم ، بلکه ایشان یک موارد غیر خاص اخلاقی داشته اند که عارف بزرگ ابوسعید ابوالخیردر همین رابطه و کلیه رابطه های دیگر می گوید که گر مرد رهی، از پای فتاده سرنگون باید رفت . بنابراین به نظرم دستگاه قضایی غلط می کند برخورد کند ... در انتها،محمد رضا گلزار نیز از توجه ویژه رییس جمهور به هنر اظهار شعف کرد و در میان بدرقه گرم حاضرین،ساختمان پاستور را ترک نمود.» اما بر طبق نمابری که دبیرخانه دیدارهای خاص ریاست جمهوری برای رسانهها ارسال کرده است، متن گفتگوی احمدینژاد، گلزار و رحیممشائی که عینا از روی نوار پیاده شده با محتوای فوق مغایرت داشته و به شرح زیر است که برای تنویر و تحریک افکار عمومی عینا منتشر میشود: گلزار: سلام آقای احمدینژاد الهی قربونتون برم. احمدینژاد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله رب العالمین و... گلزار: ها؟! رحیممشائی: دارن دعا می فرمایند. گلزار: آها... پس دعا اینه. به رزیتا و الناز و مریم و بهاره و ژیلا و هلنا و باقی ... که هی میگن برات دعا می کنیم، نمیاومد اینقدر خارجی بلد باشن حرف بزنن! احمدینژاد: به به ... محمدرضای خودمون... خوبی پسر؟ گلزار: مرسی... الهی قربونتون برم. احمدینژاد: بگیر بشین آقاجون... نوشیدنی چی میخوری؟ گلزار: مرسی میل ندارم. رحیممشائی: ببین دیگه نمی خوام و نمی خورم و میل ندارم و نمیشه و این چیزا نداشتیم ها. گلزار: پس اسپرسوی فرانسوی با شیر کلسیمدار یک و نیم درصد فت و شکر برزیلی لطفا. احمدینژاد: ها؟! رحیممشائی: میگه چای می خوره آقا. احمدینژاد: خب مثل بچه آدم بگو چای... براش چای بیارین ولی فقط با دو هبه قند. ایندفعه اگه توی بیت المال مسلمین اسراف کنن همه آبدارخونه رو با تیپا میندازم بیرون. رحیم مشائی: باشه... اوهوی... اوهوی... مش رمضان... گلزار: وای خداجون... چی شد؟ زهرهام ترکید. رحیم مشائی: نترس بابا... داشتم به شیوه سنتی سر جالیز مش رمضون رو صدا میزدم چای بیاره. گلزار: خیلی ممنون دیگه نمی خوام. چون می دونم آقای رئیس جمهور وقت ندارن زود حرفم رو میگم و می رم. احمدی نژاد: بگیر بشین بابا... وقت نداره یعنی چی؟... ما از ملتیم، برای ملتیم، همه چیزمون مال مردمه... مگه من از اون رئیسجمهورهای قبلیام که هی وقت نداشته باشم... اصلا این چیه؟ گلزار: بله؟ احمدینژاد: اینا چیان که دست من هستن؟ گلزار: بله... چیز... البته شبیه... نقاشی و ... بله... مداد رنگی انگار. احمدینژاد: خب فکر می کنی داشتم چی کار میکردم؟ گلزار: نمیدونم به خدا. احمدینژاد: اسفندیار تو حدس بزن. رحیممشائی: معلومه دیگه داشتید نمودار آماری میکشیدید. احمدینژاد: نه. این دفعه تو هم اشتباه کردی. داشتم واسه یه دختر بچهای که از هفت تپه خوزستان برام نقاشی فرستاده بود و نوشته بود چون باباش بیکار شده مداد رنگی نداشته تا نقاشیشو رنگ کنه نقاشیشو رنگ می کردم. بیا اسفندیار به بچههای دفتر بگو بعد از تماس با تلویزیون و ایرنا و رجا و ایران و کیهان و تهیه گزارش، این نقاشی را که رنگش کردم بفرستن برای دختره. یه مدادرنگی شیشتایی هم بذارن کنارش به عنوان هدیه ویژه ریاست جمهوری. رحیم مشائی: باشه. دکتر این گلزار انگار براش یه مشکلی پیش اومده. پسر خوبیه. اصلا هم بعد از انتخابات پای هیچ بیانیهای رو امضا نکرده، هیچوقت خواستار آزادی کسی نشده، به هیچ کس اعتراض نکرده، آب به آسیاب دشمن نریخته، با فیلمسازای روشنفکر آبش به یه جوب نمیره. اصلا روشنفکرا و کتابخونا و جشنوارهای ها و این طور آدما ازش خوششون نمییاد... احمدینژاد: آفرین پسر... باریک الله. معلوم میشه یه چیزایی سرت میشه. حالا چقدر می خوای؟ گلزار:ها؟... چی چقدر میخوام؟ احمدینژاد: وام و این چیزا دیگه؟ ببین الان اوضاع اقتصادی زیاد خوب نیست. حالا فعلا من می نویسم یه 50 میلیون تومن برای خوداشتغالی و صادرات غیر نفتی و جذب توریسم و ازدواج و خرید اتوموبیل و این چیزا بهت بدن. گلزار: ولی من... من... احمدینژاد: نگران بازپرداختش نباش. تا چهار پنج سال دیگه کی به کیه... تازه اگه پسر خوبی باشی بازم راه داره... اسفندیار پسر خوبیه دیگه؟! رحیممشائی: بعله آقا... قراره حالا یه حرفایی رو هم بزنه تو جاهایی که بعدا ما بهش میگیم. مگه نه مملیرضا؟ گلزار: باشه چشم... ولی من که برای وام نیومده بودم. رحیممشائی: مهم نیست واسه چی اومده بودی. رسم دکتر اینه که هیچ کس رو دست خالی برنمی گردونن. گلزار: اوکی. مرسی. پس اون مساله هم...؟ رحیممشائی: دکتر این آقا پسر ما یه مشکلاتی تو مایه های کلهر خودمون هم داره انگار. طفلکی رو انگار ممنوعالتصویر کردن. احمدی نژاد: غلط کردن. پسر به این خوبی رو کی ممنوع التصویرش کرده؟ همین الان برمیداری حکم اخراج رئیس و معاون و کارمندای اون ادارهای که محمدرضای ما رو اذیت کردن می نویسی میاری من امضاش کنم. پسر به این ماهی... من هر وقت نگاهش می کنم یاد جوونی های خودم می افتم. گلزار: بله؟! رحیممشائی: راس میگی دکتر. از نیمرخ که نیگاه میکنم با اون زمونات مو نمیزنه. فقط تو ریش و سیبیل داشتی این نداره. گلزار: بله... حق با شماست... آخ لپم... راستی آقای دکتر مشائی ماجرای اون عکسها؟... رحیممشائی: بیخیال بابا... عکس کیلویی چنده؟... دکتر اون عکسو نشون مملی بده حال کنه. احمدی نژاد: راست گفتی... ول کن لپشو کندی!... ببین گلزارجون این عکس مال من و منوچهره که عمرا تو که آرتیستی همچین چیزی اگه داشتی همین بچه مسلمونای دوآتیشه خودمون پوستتو میکندن. ولی آدم باید خودش خوب باشه بقیهش حله...
 عکس از طرف دبیرخانه دیدارهای خاص ریاست جمهوری در اختیار گافنیوز گذاشته شده است. با سپاس گلزار:آآآآ! این شمائید؟ مشائی: پس چی فکر کردی؟ دکتره با منوچ و هوگو و منوچ هوگو. ول کن عکسو پارهاش کردی ندید پدید! اگه ترکیه بودی پس چی کار می کردی؟! احمدی نژاد: قطر رو چرا نمیگی... خلاصه بیخیال عکس و مکس... تو پسر خوبی باش و اون کارایی که بهت میگن بکن و اون چیزایی که باید بگی رو بگو ما با همه چیز راه میایم... (زنگ تلفن) احمدینژاد: الو... بگو دیدار مردمی دارم باشه بعدا... چی؟ از مسکوس... نه نه وصل کن... اسفندیار از مسکوئه واسه اورانیومها زنگ زده. اینو ببر کارشو را بنداز و توجیهش کن. 50 رو هم بکن 70 که ازش خیلی خوشم اومد. بعد بیا کارت دارم. (انتهای مکالمه)
|